انگشت حلقه :)

دیروز با فاطمه صحبت میکردم . میگفت برای صبحانه امروز شوهرش آبگوشت بار گذاشته . گویا هر روز صبح همین برنامه ست .. گفتم: یکم بیشتر درست کن پس‌فردا هم بخوره اینجوری خسته میشی .گفت: معده ش اذیت میشه . یاد یکی از خاله هام افتادم که عادات غذایی خاص همسرش باعث شده بود همیشه تو آشپزخونه باشه و مجبور باشه در بدترین شرایط جسمی هم غذای درست و حسابی بپزه . گفتم: خب از خودش هم کمک بگیر خیلی خسته میشی تو هم سر کار میری . با خنده گفت: میگه پس من برای چی زن گرفتم .. برای چی فلان قدر سکه مهر کردم و فلان . اگه از الان سر این چیزا باهاش بحث کنم خوب نیست، از ازدواج پشیمون میشن مردها اینو فهمیدم . میبینه زحمت میکشم خودش میاد کمک .حقیقتا دهانم دوخته شد . خواستم بگم نه که بحث کنی . فقط نکنه مادرش بشی .. نکنه همه زحمات رو خودت به دوش بکشی و مثل دوران تجرد دم برنیاری . نکنه بخاطر ترس از بحث حرف دلت رو نزنی . اگه میخواد براش ترگل ورگل باشی پس باید کمتر خودت رو به زحمت بندازی .. باید مثل یه گل ازت مراقبت کنه . ولی سکوت کردم و تصمیم گرفتم از این به بعد همون دو تا جمله ای که از روی دلسوزی میگفتم هم نگم . نمیدونم چرا وقتی برای اولین بار بعد از ازدواج همسرش رو دیدم حس خوبی نگرفتم . یه موجی از منفی گرایی اومد سمتم .. شاید گفتن این حرفها باعث بشه رو مخ فاطمه کار کنه تا ازم فاصله بگیره . بعید نیست همه ی این صحبت هارو بره به همسرش بگه .پ.ن: اتفاقی متوجه شدم پست هام تو صفحه بلاگفا نمیره . نمیدونم چه اتفاقی افتاده انگشت حلقه :)...ادامه مطلب

سریال رهایم کن تموم کردم. مدتها بود که دلم میخواست ببینمش . داستانش چنگی به دل نمیزد.. میتونست خیلی بهتر باشه . عاشقانه ش تحت تاثیرم قرار نداد . یعنی وقتی با سریال میخواهم زنده بمانم مقایسه ش میکنم میبینم داستان این سریال استخون نداشت .ولی شخصیت پردازیش حرف نداشت . فضاسازی.. فیلمبرداری.. بازیگراش.. وای موسیقیش . موسیقیش هنوز تو گوشمه.. خیلی منو گرفت . حیف فایل دانلودش نیست. از بازی محسن تنابنده هم نگم برات که جگرم آب کرد .برچسب‌ها: فیلم نوشته انگشت حلقه :)...ادامه مطلب

گفتی مردها بلوتوث هستن و زن ها وای فای !

مردها عاشق نزدیک ترین زن میشن و زن ها عاشق قوی ترین مرد .

مرد قوی من بمون

نزدیکت میمونم

به تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۲

که زندگیم خورد به نامت و زندگیت خورد به نامم

برچسب‌ها: در کنار سرو

انگشت حلقه :)...

کلیکدلم میخواست تو حرمت بشینم و این نوا رو از دور بخونم ... عباس باغیرت .. باور کنم منو نطلبیدی؟ باور کنم منو نخواستی ؟ باور کنم بین این همه زائر من زیادی بودم برات؟ باور کنم بین این همه گل من ِ خار رو نپسندیدی ؟ لیست زائرا دست کیه ؟ من تا ۲۰ روز دیگه چجوری طاقت بیارم ؟ باور کنم قرار نیست به قرار بیعت هر ساله برسم ؟ باور کنم پام به میعادگاه نمیرسه ؟ چطور باور کنم وقتی از مهربانی و دلرحمی شما آقا چیز دیگه ای سراغ دارم... بارون تیر و بارون مشکهبارون خون وبارون اشکه زاده ی زهرا بارون خونه چشم های سقاوای وایپاشو پهلوون جای تو روی زمین نیست ابوالفضلمن اون قد بالایی که میشناختم این نیست ابوالفضل انگشت حلقه :)...ادامه مطلب

من قبل از افطار : افطار که کردم قرآن مرور میکنم و درس میخونم تا سحر من بعد از افطار : انگشت حلقه :)...

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربی به حق اخیک الحسینای کسی که حسین با دیدنت آرامش پیدا میکرد ، من رو هم به آرامش برسون ...به حق همین برادر عزیزت .تونستید امشب یا فردا دو رکعت نماز هدیه به حضرت ابوالفضل بخونید و بعد این ذکر رو ۱۳۳ مرتبه بگیدامشب یه زیارت امین الله هم بخونید ، زیارت پدر برید و ازش عیدی بگیرید التماس دعاآقا جان ، البته باید بگم یاد کردن از شما و فکر کردن به شما به خودی خود قلبم رو آروم می کنه . دست مارو بگیر به بزرگی خودت .. همون چیزهایی که خودت میدونی .. انگشت حلقه :)...ادامه مطلب

دیشب داشتم به عمه زینب می گفتم دستم رو ول نکنه . حتی اگه من سرم گرم دنیا و حوائج دنیایی شد من رو فراموش نکنن. بعد فکر کردم خب واقعا هم دستم رو رها نکردن . وگرنه من کجا و اعتکاف کجا . اون هم وسط یه کوه کتاب قطور ! اومدنم به اعتکاف یکجورایی آشتی و دیدار دوباره با تمام چیزهایی بود که خیلی وقته ازشون سراغ نگرفتم .. ادعیه ها.. نماز شب .. آدم های مومن .. حال و هوای مسجد .. خدا جان ، همین امروز گناهان درشتم رو چارمیخه کن، خلاص بشم . انگشت حلقه :)...ادامه مطلب

بعد از روزی که با خواب آلودگی پشت سر گذاشتم ، ساعت ۱۱ خوابم برد و ساعت ۳ شب از خواب بیدار شدم !نمی دونم این خوبه یا نه.پریروز بود که دکتر اعصاب رفتم و باهاش مشورت گرفتم و گفت مشکل از اعصابه خانم ! گفت دیگه لازم نیست متخصص داخلی بری ، معده ت مشکلی نداره. یه قرص اضافه کرد . بابت همون قرص ریز چقدر این شهر هارو بالا و پایین رفته باشم خوبه؟ به مراسم شهادت حضرت زهرا هم نرسیدم.. یه قرص ایرانی ، پیدا نمی شد ! یه قرص با دز سه برابر خریدم و اونو با چاقو انقدر ریز کردم که بیشتر شبیه نیم دونه برنج شده. انقدر تو خیابون ها حرص خوردم.. دیروز کاملا خواب و منگ بودم . به زور قرآن خوندم و زبان . امشب قرص خواب نخوردم که ببینم اوضاع خواب آلودگیم چطوره که الان بیدار شدم.می تونم امیدوار باشم که اون دو تا قرص کوچک قرار نیست وقتم رو از اینی که هست اشغال تر نکنن . ولی امروز حتما با دکتر تماس می گیرم و می گم که اجازه دارم قرص خواب رو بذارم کنار یا نه . انگشت حلقه :)...ادامه مطلب

فکر نکنم تلویزیون سریال ماه رمضونی درست و درمونی داشته باشه . ولی چندتا سریال در نظر دارم که درحال پخش نگاهشون کنم . معمولا سریال درحال پخش نمیبینم ولی اخیرا یه سریال درحال پخش دیدم و از غیر قابل پیش انگشت حلقه :)...ادامه مطلب

این سریال ستایش که پخش میشه کلی خاطره به یادم اورده . یکی از خاطرات برمیگرده به خرداد ماه اون سال . غروب جمعه بود و مامانبزرگ مرحوم به خونه ی ما اومده بود . مامان برامون بستنی عروسکی خرید . بابا سر کا انگشت حلقه :)...ادامه مطلب